بایگانی برچسب‌ها : اصطلاحات

اصطلاحات پر کاربرد14

 

شکست خوردن- زمین خوردن

bite

اصطلاحات پر کاربرد13

 

تمام سعی و توان خود را بکار بستن

bend

اصطلاحات پرکاربرد12

 

اصلا نمی دانم!- سر در نمی آورم

beats-me

اصطلاحات پرکاربرد 11

 

 

طفره رفتن- صغری، کبری چیدن

 

beat-about-the-bush1

اصطلاحات پر کاربرد 6

 

گرفتن امتحان

 

give-an-exam

آدم ها با ویژگی های منفی10

 
a social climber

انسان جویای نام -جویای جاه و مقام

 


a social climber  /ˈsəʊ.ʃəl_ klaɪ.mər

 

Martha tries to socialize with high class people. She's a social climber

مارتا سعی می کند با افراد  کلاس بالا معاشرت کند. او فردی جویای جاه و مقام است

 

 

آدم ها با ویژگی های منفی 6

thMADCJYF5

آدم ضد حال _ آیینه دق

 

a wet blanket /wet _ blæŋ.kɪt

 

Don't you want to invited Lisa
No, she spoils our fun. She's a wet blanket

 

نمی خواهی لیزا را دعوت کنی؟
نه، او خوشی ما را به هم می زند. او آدم ضد حالی است.

آدم ها با ویژگی های منفی 5

th64IOC6HI

مایه درد سر- مایه ملال خاطر

 

 

a pain in the neck /peɪn_ɪn_ ðə_nek

 

 

 

I 'm sick and tired of Jason. Whenever he gets himself into trouble, he asks me for help. He's pain in the neck

از جیسون بیزارم. هر وقت دچار مشکلی می شود از من کمک می خواهد . او مایه درد سر است.

آدم ها با ویژگی های منفی 3

th6TH55W1E

آدم فضول

 


a busyboy /ˈbɪz.i _bɒd.i


Joan's a busybody. I don't want to go to her house. She keeps asking you questions about your private life.

جون آدم فضولی است .نمی خواهم به خانه او بروم .او از زندگی خصوصی آدم سوال می پرسد.

آدم ها با ویژگی های منفی 2

 

th6026ELRN

آدم وراج – پر چانه

 

a windbag /ˈwɪnd.bæɡ

 

I can't stand Alice anymore. She's a windbag. She talks too much but say nothing important

اصلا نمی توانم آلیس را تحمل کنم. او وراج است . او خیلی حرف می زند اما حرف هایش به درد بخور نیست.