همه نوشته‌های sabzevari

آدم ها با ویژگی های منفی 6

thMADCJYF5

آدم ضد حال _ آیینه دق

 

a wet blanket /wet _ blæŋ.kɪt

 

Don't you want to invited Lisa
No, she spoils our fun. She's a wet blanket

 

نمی خواهی لیزا را دعوت کنی؟
نه، او خوشی ما را به هم می زند. او آدم ضد حالی است.

آدم ها با ویژگی های منفی 5

th64IOC6HI

مایه درد سر- مایه ملال خاطر

 

 

a pain in the neck /peɪn_ɪn_ ðə_nek

 

 

 

I 'm sick and tired of Jason. Whenever he gets himself into trouble, he asks me for help. He's pain in the neck

از جیسون بیزارم. هر وقت دچار مشکلی می شود از من کمک می خواهد . او مایه درد سر است.

آدم ها با ویژگی های منفی 4

thNF0H3LID

آدم بله قربان گو


( a yes – person (a yes- man or yes-woman


Joe always agrees with the boss. He's a yes- person. He has no will of his own

جو همیشه با رییس موافقت میکند. آدم بله قربانگویی است. او از خودش اراده ایی ندارد.

آدم ها با ویژگی های منفی 3

th6TH55W1E

آدم فضول

 


a busyboy /ˈbɪz.i _bɒd.i


Joan's a busybody. I don't want to go to her house. She keeps asking you questions about your private life.

جون آدم فضولی است .نمی خواهم به خانه او بروم .او از زندگی خصوصی آدم سوال می پرسد.

آدم ها با ویژگی های منفی 2

 

th6026ELRN

آدم وراج – پر چانه

 

a windbag /ˈwɪnd.bæɡ

 

I can't stand Alice anymore. She's a windbag. She talks too much but say nothing important

اصلا نمی توانم آلیس را تحمل کنم. او وراج است . او خیلی حرف می زند اما حرف هایش به درد بخور نیست.

آدم ها با ویژگی های منفی 1

scatterbrain

آدم حواس پرت – بی فکر

 

 

a scatterbrain /skæt.ə.breɪn

 

 

Sarah never picked up me at the airport. She'd promised to meet me but she clean forgot. She's a scatterbrain

 

 

سارا هرگز فرودگاه به دنبالم نیامد. او به من قول داده بود آنجا یکدیگر را ببینیم اما او کلا فراموش کرده بود. او آدم حواس پرتی است.